محل تبلیغات شما

شیرینِ عباس کیارستمی.

تهش گریه ای کردم که هیچ نپرس. مدتها بود اونطور گریه نکرده بودممنی که عادت کردم به یه چیکه اشک ریختن و بعد "هیچی" .

نمیدونم چرا تمام وحشت زیست خاورمیانه ایمون رو توی صدای اغراق آمیز مینو غزنوی احساس کردم، این نقشی که تمام زورش رو باید با صدا میزد و احتمالا هرگز تصویرش رو نمیبینیم مگر فقط در اجزای چهره ۱۱۳ بازیگر شناخته شده زن که احتمالا هرگز شیرین رو با تن و جسمشون بازی نمیکنند،

زهرا امیر ابراهیمی ای که با حریم خصوصیش چنان برخوردی شد. عسل بدیعی و نیکوخردمند و چند تن دیگه ای که حالا مُردن اون بهاره رهنما و مهناز افشار نامعلوم الحال معلوم الحال.‌. و ژولیت بینوشی که هرقدر هم با ما "هم اندوه" بشه، هیچ اما از اون وحشتش خبر نداره

اما عباس کیارستمی با تمام این روایت غرقه در اشک و خون و آهش، با تمام این چهره ها و ناچهره ها و صداها و ناصداها، خبر از تولد هنری رو میده که به جد میتونم بگم جز در این نقطه از جغرافیای زمین خاستگاهی نداره و نخواهد داشت اصلا! وقتی از لب تیغ سانسور، محدودیت، فشار و هزار درد دیگه اینطور زخمی اما سرِپا رد میشه و با ۱۱۳ چشم به بیننده اش نگاه میکنه، میتونم بگم هنوز دنیای وحشتناک ما زیبایی های درخشانی داره که جز در سایه اون وحشت و رنج ساخته و پرداخته نمیشن.

عباس کیارستمی، آمرزیده و سرِ جعفر پناهی هم سلامت که حیفه از ایشون یاد نشه.

با کیهان کلهر و آینور :

Rewend - Keyhan kalhor - Aynur

 

این من ، ما میشه یه روز...؟

صدام کن که دوباره بشم عاشق عاشق.. بیام با یه اشاره.. بیام با یه اشاره...یه اشاره...یه اشاره...

به یاد صاد که از دهانش خون جهید...

رو ,ای ,تمام ,عباس ,هم ,آینور ,ای که ,با تمام ,ها و ,جز در ,احتمالا هرگز

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مدرسه شاد و بانشاط |محیط امن آموزش